دروغ: اچ یک ان یک انسانی
دروغ یا اچ یک ان یک انسانی
هیچ گاه نبوده ام با چنین دردی میان دنده های سینه، تاکنون، هیچ گاه، هیچ گاه این چنین سنگین، هیچ گاه!،
اینک صدای گنجشککان نیز غممویه هایی است برای انحطاط من، و کبوترها، برای نابودی روح پرخراشم زنجموره می کشند. کلاغ ها مرثیه می خوانند و کرکس ها بر تلواسه های متجسدمان به تعزیت نشسته اند. هیچ گاه این چنین در سراشیبی سقوط نیفتاده بودم. که کفتارها از ترحم به هق هق قهقهه گون بیفتند. همه چیز، همه جا، همه جور،
رنگ، نیرنگ . . .
ای روح ترمز بریده آرام، این درد سینه، درد مشترک من است با خدایی نآرام، که عرش خداوندی اش از ندای به خون غلتنده ها به لرزه درآمد. خدای نیز به فغان آمد و فریشتگان سپیدفام سیه پوشانند، نالانند. و گویا در ان الانسان لفی خسر غوطه خوردن را تجربه می کنیم، مدام . در سراشیبی تبت یدا در تکاثری ابدی عن انباء العظیم را نمی شنویم
مثل زندگی، مثل جریان ، توی آوندهایمان از لجن آگندین، مثل انحطاط، مثل دروغ، زبان های آلوده به اچ یک ان یک انسانی!
خوک ها نیز از شما گریزانند.
شرارهای لهیب آتش جهنمی است که خدای وعده کرده بود، وه که سوختیم از این زبان دروغ و پرتگاه مهیب، طنز به سختی آسان من و به شیرینی تلخ من، نیز آیا دروغی است؟