شش و هشت خوانی لابه لای لالایی تکوین
لی لی به لابه لای لا لای چه کسی می گذاری؟ لامصب!
مردم از بس که مردن را تمرین کردم
کاشکی زودتر اجرا شود، مجری!
برویم توی لباسکنی،
بکنیم هر چه لباس، گریم بکنیم و هی بکنیم و باز کردن را
چرا خالی نشویم، کامل، مثل دالایی لاما؟
سیل راه بیفتد همه چیز را ببرد با خود، آب
قبل از اجرای آن همه تمرین لی لی به لابه لای لالای هر چه که هست!
بیا روی سن،
پا به سن گذاشته ای، هیچ می دانی؟
چرا هی هیاهو می کنی که چه؟ بگویم
که هی هیاهو می کند توی این همه های و هوی و هو هو
و هی نمی گذارد که روزگارمان بگذرد همین جور توی روزنامه های قطع بزرگ راه شیری!
هی!
ناجور!
این جورچین را به هم نریز با این همه قطعه های ریز ریز جور واجور
بگذار لی لی به لابه لای لالای لابد بگذاریم لای دیوار
توی این رفت و آمد دیدی حباب می ترکد و دیدی که از روسیه نمی ماسد هیچ ماستی دربست
صد رحمت به لاما، بی کوهان ادعایی ندارد، که!
پطر کبیر به صغیر هم رحم نمی کرد چه رسد به کبیر
حالا بیا و برای غسالخانه ها هم دوربین بگذار و استراق کن سمع، زمزمه ی مردگان را.، حتی!
کیسه کردی با این همه کیست توی چاله چوله های این ملت
فکر کردی فشار قبر شش و هشت ریشتری را لامبدا می رقصی، هش!
آن چنان بشاشی توی جای سفت که نجاست بپاشدت و گریپاچ کنی
این هم از التفات شرورانه ی دشمن که که مدام در این شروری می شروری!
این ضرباهنگ مثل تلق تولوق واگن ها روی ریل
مثل سکسکه
هن هن
هق هق
عق
می ریزد از تویم، مثل انفجار گدازه ها بیرون
گویی که اعماق تاریک تاریخ بیرون ریخت
عق!
حول حالنا می شوی، زود، حتی زودتر از آن که دیر خواهد شد!
بیا تو هم از توهم لی لی لولیان به لالای لابه لای لاله های له شده خارج شو!
همراه شو!
حتی زودتر از آن که دیر شود،
حول!
حول حالنا
الی احسن الحال!
کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمی شود.