سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای شهیدیه*

در بازگشت از میبد  

ای شهیدیه که هم صحبت دریا شده ای 

 و مرا سبزترین سمت تماشا شده ای 

 پشت دیوار تماشای تو طاووسانند 

 جلوه زاری تو، چه رویایی و زیبا شده ای 

 تهی از مستی سرشار نباشی که شگفت 

 ریشه در شور سحرزاد، شکوفا شده ای 

 نفست سبز که آیینه به دست آمده ای 

 نفست سبز که یکدست سحرزا شده ای 

 کوچه هایت پر موسیقی شب های کویر 

 پرده در پرده فقط شور نکیسا شده ای 

 داروگ نیست به یک برکه نیلوفری ات 

 شرح صد باغچه ساکت بودا شده ای 

 و درآمیخته با نم نم باران شهود 

 جاده هایت که همه ختم به بالا شده اند!  

می نویسند به هر برگ سپیدار تو را  

باده هایی که در این بادیه معنا شده اند 

 می نویسند به هر صفحه شن ـ واژه تو 

 کلماتی که تب آلوده صحرا شده اند 

 ورقی خاطره را زمزمه کردیم امشب 

 پلک بر هم زده ای پنجره ها وا شده اند 

 با قلم موی زمینی بکشم طرح تو را 

 که غزل خیزترین فرصت دنیا شده ای 

 "حسن یوسف هایت" دستخوش تشبادند  

مثل پیراهنی از زخم زلیخا شده ای  

مرغ آمینی از آن سوی کویرستان خواند 

 گرم شب خوانی افسانه نیما شده ای 

 باد می پیچد در فلسفه کندوها  

شب، غزل ریخته در چشم تو فردا شده ای 

 می تکانم چمدانی که پر از خستگی است 

 در تو ای چشمه خوش بخت که پیدا شده ای 

 " چمدانی که به اندازه..." نقطه سر خط  

تو از این قافیه شب زده منها شده ای 

 هیجان ریخته در کوچه اشراقی تو 

 قلمم پر شده از قصه مشتاقی تو  

شب مهتاب تو را مشرب انگوری باد  

و گل افشان نفس ساقی آفاقی تو  

و من القصه در ادراک کویرت چیدم 

 برگ سبز غزلی هدیه به "اخلاقی" تو 

 

 ----------------------------------------------- 

 * محله ای در میبد یزد ـ زادگاه شاعر متعهد زکریا اخلاقی